DogVille

ساخت وبلاگ
من فکر میکنم داشتن کتابخونه ی بزرگ چیزی بیشتر از یک نمایش نیست . اونقدر کتاب های جدید خوب یا کتاب های قدیمی و خونده نشده وجود داره که فرصت چندبار خوانی کتاب های قدیمی نباشه ..اگر هم چنین فرصتی دست بده به اندازه یک بازه ی زمانی چند ساله طول میکشه . پس به جز چند کتاب مرجع و یا چند کتاب دوست داشتنی که همیشه ورقشون میزنیم، فایده ی نگهداری بقیه این کتاب ها چیه ؟ به نظرم کتابخونه ی ساکن اصلا کتابخونه ی قشنگی نیست..از طرفی خیلی ها قدرت خرید بعضی از کتابا رو ندارند یا اصلا از وجود همچین کتابی خبر ندارند . شما میتونید این کتاب ها رو با یه لبخند  بدستشون برسونید و از همین راه دنیای بهتری پر از آدمهای کتابخون بسازید.. و میدونید ؟ خودتون هم از طریق برگشت همین فرآیند بدون هیچ هزینه ای صاحب موقت کتابای جدید و دوست داشتنی بشید :) حالا برای اجرایی کردنش چیکار میتونیم بکنیم ؟ راه اول : یه نگاه به کتابایی که دارید بندازید و به این فکر کنید که این الان میتونه تو دست های کدوم یکی از عزیزانتون باشه؟ پدر ، مادر ، برادر ، خواهر یا یه دوست و همکلاسی فرقی نمیکنه..با توجه به محتوا بهترین مخاطب کتاب رو پیدا DogVille...
ما را در سایت DogVille دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3dochar73f بازدید : 186 تاريخ : سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 15:07

عشق حقیقی؛آیا به راستی بدان نیازی هست؟عقل و احساس به ما می گویدکه با سکوت از آن بگذریمهمچون ننگی در حساس ترین لحظات زندگی.به راستی که فرزندانِ خَلَفبی هیچ نیازی بدان زاده می شوند.عشق حقیقینمیتواند در میان جمعیت زمین شیوع پیدا کندچرا که به ندرت رخ می دهد.بگذار آنان که عشق حقیقی را نیافته اندبگویند هرگز چنین چیزی وجود ندارد چنین باوری مرگ و زندگی را برای شان آسوده تر خواهد کرد... { ویسواوا شیمبورسکا  } ترجمه : بابک زمانی DogVille...
ما را در سایت DogVille دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3dochar73f بازدید : 175 تاريخ : سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 15:06

 زندگی کردن با دو دسته از آدم ها در جامعه ترسناکه.. دسته ی اول کسانی هستند که اطلاعی از اتفاقات و جریان های اجتماعی و سیاسی های اطرافشون ندارن و با هر سطحی از آگاهی ، خودخواسته خودشون رو از تمام خبرها و حرکت ها دور نگه میدارن.. و دسته ی دوم که حتی ترسناک تر از منفعلان گروه اولند آدمهایی هستند که فقط در روزهای خاصی به این چیزها کار دارند ! یعنی بعد از بازتاب گسترده ی یک خبر یا شکل گرفتن یک جریان بزرگ دچار احساسات عجیب و غریبی ( همون جوگیری )  میشن ، شروع به پیگیری موضوع میکنند و حتی گاهی دوست دارند بخشی از اون حرکت باشند . مشکل اینجاست که آگاهی اونها در سطح همون خبرهای بازتاب شده ست..و نه فکر و مطالعه ای ، چه قبل و چه بعد از اون اتفاق مهم..چنین انسانهایی قطعا در شکار احساسات بی معنی ناتوانند.. اونها با حضورشون به جریان ها و انقلاب ها قدرت میدن..بدون این که بدونند واقعا در حال انجام چه کاری هستند.. DogVille...
ما را در سایت DogVille دنبال می کنید

برچسب : هرگز شکست همیشه یک درس, نویسنده : 3dochar73f بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 15:06